یعنی چه که با همه یکسان رفتار کنیم؟
حدود یک سال پیش، اعضای شورای شهر لندن در جلسهای ۹۰ دقیقهای درباره اضافه شدن یک جمله کوتاه به یک سند مدیریت شهری بحث و گفتگو میکردند. جمله بحثبرانگیز از این قرار بود: «در حین تدوین و اجرای سیاستهای جدید شهری نگاه جنسیتی را بگنجانید.»
شاید این جمله بیضرر به نظر برسد، ولی برخی مردان سیاستمدار آن را به معنی زیر سوال بردن آبروی خود میدانستند. مثلا بیل آرمسترانگ یکی از اعضای شورا قرار دادن این جمله را به معنای «زیر سوال بردن درستکاری شورای شهر و القای وجود راهکارهای تبعیضآمیز در شورا» میدانست. او میگفت: «اینقدر در این سمت بودم که بدانم چه خبر است. همه چیز روشن است. رفتار ما با همه مردم یکسان است. پس نیازی به افزودن این جمله نیست.»
مشکل اینجاست که معمولا «رفتار یکسان با همه مردم» به نتایج یکسان منتهی نمیشود؟ چرا؟ چون اغلب اوقات فرض بر این است که مردم یکدست همه مرد هستند و در نتیجه با همه به مثابه مردان به یکسان رفتار میشود.
اما همه مردم مرد نیستند. بعضی از مردم (یا در واقع بسیاری از آنها) زن هستند. بعضیها هم دختر یا پسر هستند. بعضیها هم مرد هستند، اما از آن مردهای میانسال، و تندرستی نیستند که اعضای شورای شهر هنگام برنامهریزی برای برخورد یکسان با مردم در نظر میگیرند.
نکته اینجاست که چیزی که برای مردان مورد نظر اعضای شهر مفید و مناسب است، لزوما برای دیگران مناسب نیست. رفتار با همه مردم به شکل رفتار با مرد آرمانی باعث محرومیت دیگران شده و این محرومیت معمولا به گونهای رخ میدهد که کسی انتظارش را ندارد.
برفروبی هم جنسیتی است؟
برای مثال، هیچوقت شده به برفروبی به شکل مسالهای جنسیتی نگاه کنید؟ مسئولان شهر کارلسکوگا در سوئد هم چنین فکری نمیکردند. اما اگر خوب فکر کنند میبینند حتی موضوعی به ظاهر خنثی مثل برفروبی هم میتواند بر زنان و مردان تاثیر متفاوت داشته باشد، چون جنسیت بر شیوه سفر افراد تاثیر دارد. زنان بیشتر از مردان پیادهروی یا دوچرخهسواری میکنند و از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنند. در مقابل، مردها بیشتر از خودرو استفاده میکنند. شهر با اولویت دادن به مسئله برفروبی جادهها در واقع به شیوه سفر مردانه اولویت داده، در حالی که پیادهروی یا هلدادن کالسکه در ۱۰ سانتیمتر برف خیلی سختتر از رانندگی در این مسیر است.
به همین دلیل، شهر کارلسکوگا با تغییر اولویت برفرویی و تمرکز بیشتر بر پیادهروها و مسیرهای دوچرخهرو به ویژه در نزدیکی مدارس تاکید داشته است. نتیجه فرعی و غیر منتظره این روند کاهش چشمگیر آسیبهای بدنی بوده: احتمال آسیبدیدگی عابران پیاده در اثر لغزندگی معابر سه برابر سوارهها است.
پارکها هم از مکانهایی هستند که در نگاه اول فضایی جنسیتی به نظر نمیرسند، اما پژوهشی که در وین انجام شده نشان میدهد در سنین بالای نُه سال، تعداد دخترانی که از پارکها استفاده میکنند به شدت کاهش پیدا میکند. دلیل این کاهش، نبود علاقه به پارک در میان دختران نبوده، بلکه دختران معمولا در رقابت با پسران بر سر فضاهای پارک بازنده میشوند، چون در مقایسه با پسران جسارت کمتری دارند.
در واکنش به این وضعیت، تغییراتی در طراحی پارکها شکل گرفت تا فضاهای گوناگونی برای ترویج فعالیتهای مختلف ایجاد شود. همچنین فضاهای باز و بزرگ پارکها به فضاهای کوچکتر و نیمهبسته تبدیل شدند. تاثیر این کار بسیار چشمگیر و تقریبا فوری بود: حالا دیگر دخترها مجبور نبودند با پسرها در یک فضا باشند، و برای همین دوباره به پارکها برگشتند. تغییری کوچک که تاثیری بزرگ به همراه داشت.
مقیاس [مردانه] انسانی
محرومیت زنان در شهرها شکلهای پنهان دیگری هم دارد. برای نمونه، در شکل سنتیِ «مقیاس انسانی» برای ساختمانسازی که لوکوربوزیه معمار سوئیسی نیز از طرفداران آن است، «انسان» به معنی مردی با قد یک متر و هشتاد است. اما عامل اصلی سرخوردگی زنان در برنامهریزی شهری نبود امنیت است که گاه به مانعی بر سر راه حضور زنان در کار، زندگی اجتماعی، مسکن، و حمل و نقل تبدیل میشود.
شاید از لحاظ نظری، هر شهری شهر زنان هم باشد، اما در عمل همیشه اینطور نیست. روشنایی ناکافی، محیط خطرناک حمل و نقل عمومی، و حتی نبود توالت عمومی کافی همگی میتوانند شهرها را به مکانی نامطلوب برای زنان تبدیل کنند: در زاغههای بمبئی معمولا به ازای هر هشتهزار زن شش توالت وجود دارد که بسیاری از آنها آب ندارند یا محل زندگی موشها هستند. زنان معمولا در هنگام جستجو برای یافتن توالت، با تجاوز جنسی یا تجاوز به عنف روبرو میشوند.
سوئد در مقابله با این مشکلات پیشگام است. پس از این که پژوهشها نشان داد زنان به استفاده از پارکینگهای شهری تمایلی ندارند (به دلیل روشنایی ناکافی، دیوارهای بتنی و بدون پنجره، خلوت و دور از دید بودن آسانسورها و راهپلهها، و نبود راه فرار)، مسئولان گوتنبرگ تصمیم گرفتند برای رفع این مشکل دست بهکار شوند.
مسئولان شهر دیوارهای بتنی را با دیوارهای شیشهای جایگزین کردند، سیستمهای بهتری را برای روشنایی نصب کردند، و تعداد نگهبانها را افزایش دادند. به گفته یوناس نیلسون، رئیس بخش تأمین امنیت در یک شرکت پارکینگسازی، «شاید ما نتوانیم مشکل ریشهای خشونت مردان علیه زنان را حل کنیم. اما این میتوانیم گامهای زیادی را برای کاهش ناامنی مردم برداریم.» افزایش مطلوبیت شهرها برای زنان لزوما اقدامی نیکوکارانه نیست: با انجام این تغییرات، تعداد زنانی که از پارکینگها استفاده میکنند بیشتر شده، و درآمد شرکت هم افزایش پیدا کرده. و این یعنی بازی برد برد.
الگوهای متفاوت رفت و آمد
پژوهشها در شهر کالمار سوئد نشان میدهد زنان به دلیل نگرانی از امنیت خود، شبها سوار اتوبوس نمیشوند. مسئولان شهر برای افزایش استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی ایستگاههایی را به نام ایستگاه شبانه ایجاد کردند. مسافرانی که تنها هستند میتوانند از راننده اتوبوس بخواهند در محلی بین دو ایستگاه – در نزدیکی خانه یا جایی که امنیت بیشتر است – اتوبوس را نگه دارد. راننده فقط درب جلو را باز میکند و تنها یک مسافر از اتوبوس پیاده میشود. به این ترتیب ترس از تعقیب دیگران کمتر میشود. پس از اجرای این طرح، تعداد افرادی که از اتوبوسهای شبانه استفاده میکنند افزایش چشمگیری داشته است.
اما همه میدانیم سوئد در مسائل جنسیتی پیشرفتی بیوقفه داشته است. درباره کشورهای دیگر مثل بریتانیا که کمتر در این زمینه آگاهی دارند چه میتوان گفت؟ از سال ۲۰۰۷ به این سو، مسئولان موظف شدهاند که هنگام برنامهریزی و سیاستگذاری شهری یک قاعده کلی را در نظر بگیرند: این که فرصتهایی برابر عاید همه شهروندان شود.
در این زمینه، نمونههایی از راهکارهای مطلوب دیده میشود – برای مثال، مسئولان لویشام که یکی از بخشهای لندنِ بزرگ است، سیاست تقسیم محیطهای کاری و تجاری در شهر را به گونهای تغییر دادهاند که زنان بیشتر بتوانند در محل زندگی خود کار کنند و رفتوآمدهای کاری در مسافتهای طولانی کمتر شود.
چون وظیفه مراقبت از کودکان و کار خانه معمولا بر دوش زنان است، مسیر رفتوآمد زنان معمولا تنوع و پیچیدگی بیشتر از مردان دارد. زنان معمولا در روز چند سفر با مترو و چند مورد پیادهروی دارند: رساندن فرزندان به مدرسه، رفتن به مطب پزشک، خرید برای خانه، سر زدن به اعضای سالمند خانواده، و برگشتن به مدرسه برای رساندن فرزندان از مدرسه به خانه. مسیر مردها معمولا مسیری ساده و کوتاه از خانه به محل کار و برعکس است.
بر این اساس، مسئولان برنامهریزی نیازهای زنان را در پروژههای حمل و نقل نیز لحاظ کردند، روشنایی معابر را افزایش دادند تا زنها بتوانند با احساس امنیت بیشتری در خیابانها رفتوآمد کنند، و پیادهروها را عریضتر کردند تا حرکت با استفاده از عصا و واکر یا صندلی چرخدار یا کالسکه کودک آسانتر شود.
دسترسی برابر شهری با توجه به تفاوتهای جنسیتی
تفاوت زنان و مردان فقط به استفاده از سامانههای حمل و نقل و شیوه رفت و آمد محدود نمیشود، بلکه مردان و زنان از لحاظ نحوه استفاده از فضاهای عمومی، ساختمانها، و حتی دسترسی به خدمات پایه نیز با یکدیگر فرق دارند. در مناطقی که محدودیت انواع منابع بیشتر است، این تفاوتها حادتر میشوند و بر امنیت، جابجایی، و درآمد زنان تاثیر میگذارند. این موضوع به ویژه در خصوص کشورهای جهان سوم صادق است، چرا که در این کشورها برنامهریزی شهری در برآورده کردن نیازهای اساسی ناتوان بوده و در گسترش برابری جنسیتی نقش چندانی ندارد.
شهرهای بنگلادش نیز به تازگی در بهبود زیرساختهای شهری، امکانات بیشتری را برای زنان در نظر گرفتهاند. مسئولان شهری به این موضوع پی بردهاند که نقطه شروع این کار فهم نیازهای زنان است. آنها با اجرای پروژهای، حضور زنان را در شهرداریها و ادارههای محلی و همچنین اظهار نظر آنها را در برنامهریزی شهری افزایش دادند. به زنان حتی این امکان داده شد تا در سطح ساختمانسازی نیز اظهار نظر کنند. برای پاسخگویی به یکی از نیازهای مهم زنان، توالتهای جداگانهای برای زنان در بازارچهها و مراکز حمل و نقل در نقاط مختلف کشور ساخته شد. به علاوه، این پروژه حضور زنان در پروژههای ساختوساز را ۵۰ درصد افزایش داده است.
زیرساختهای شهری بُعدی جنسیتی دارند؛ نیازهای مردان با نیازهای زنان فرق دارند و شیوه استفاده آنها از ساختارها و سیستمهای عمومی نی متفاوت است. شواهد به دست آمده از شهرهای مختلف جهان یک موضوع را به روشنی نشان میدهند: نحوه استفاده و تجربه زنان و مردان در شهر بسیار متفاوت است، و برای اطمینان از این که همه مردم فرصت و امکان دسترسی برابر داشته باشند باید این تفاوتها را در نظر داشت.